THE SMART TRICK OF داستان های واقعی THAT NOBODY IS DISCUSSING

The smart Trick of داستان های واقعی That Nobody is Discussing

The smart Trick of داستان های واقعی That Nobody is Discussing

Blog Article

۱۳ نوامبر بود که این جوان ۲۳ ساله حوالی ساعت ۳:۱۵ بامداد از خواب بیدار شد. دفیو به طور سیستماتیک به هر یک از چهار خواهر و برادر خود (یکی در سن ۹ سالگی) یک‌بار و به هر دو والدینش دو بار شلیک کرد؛ سپس به باری در آن نزدیکی فرار کرد و ادعا نمود که یک اوباش محلی خانواده‌اش را به قتل رسانده است.

اگر قرار باشد به‌دنبال روشی مؤثرتر از سلاح‌های مرگبار برای شکست سربازان دشمن در جنگ بگردید، تردیدی نیست که آن وحشت روانی است. این دقیقاً همان روشی است که نیروهای آمریکایی در طول جنگ ویتنام به کار می‌گرفتند. در فرهنگ مردم ویتنام دفن مناسب متوفی در زادگاهش موجب می‌شود تا روح او با رضایت به مقصد خود در دنیای پس از مرگ برود. اما اگر چنین نشود به عقیده ویتنامی‌ها روح فرد خود تلاش می‌کند تا زادگاهش را پیدا کند و بدین‌ترتیب، طولی نمی‌کشد که به روحی سرگردان تبدیل ‌شود.

این زوج نترس گفتند که هیچ چیز شیطانی در این خانه احساس نکرده‌اند، اگرچه مطمئناً گرفتار ارواح است.
راستان نامه
برخی از این حوادث بی ضرر بودند. برخی ادعا می‌کنند که او هرگز در آن‌جا زندگی نکرده است. بااین‌حال، حوادث دیگر در این ملک، نسبتاً خشن بودند.

یکی از این راه‌حل‌های ترسناک «بیمارستانی مخصوص‌ مردگان» بود. در این بیمارستان‌ها اجساد بیماران مشکوک به کاتالپسی برای مدت چند روز تحت‌نظر قرار داشت تا از مرگ فرد اطمینان حاصل شود. در صورتی که بیمار از حالت فلج موقت خود خارج می‌شد معمولاً در بیمارستان با غذا، شراب و سیگار به استقبال او می‌رفتند.

 ناگهان صدای بلندی به گوش رسید. پدر با فرمان دست و پنجه نرم می‌کرد تا کنترل لاستیک‌ها را از دست ندهد، اما ماشین روی جاده‌ی خیس بارانی لیز خورد و به دیوار سنگی برخورد کرد.

داستان واقعی ارواح این خانه بعدا گزارش شد. در سال ۱۹۶۵، این عمارت به‌عنوان یک موزه (مرکز فعالیت‌های ماوراء الطبیعه) به روی عموم باز شد. میهمانان از حضور ارواح (احتمالاً از مستاجران سابق آن) خبر داده‌اند.

اتاق فرار یا اسکیپ روم یک سرگرمی گروهی و فکری است که در آن شما با تشکیل یک تیم و ورود به فضای بازی اتاق فرار، وارد یک داستان از پیش تعیین شده خواهید شد. شما در این فضا باید سیر داستانی بازی را با حل کردن معماها، پازل‌ها و همچنین کار گروهی طی کرده و خودتان را به هدف نهایی بازی برسانید.

به هر حال هراسان بازی خود را رها کردیم و به سمت پله ها دویدیم . اما همچنان حواسمان به آنها بود . ناگهان یکی از آنها به به حالت دو که همراه با جیغهایی کر کننده به سمت ما آمد . من که مواظب کوچکترها بودم آخرین نفر به پله ها رسیدم . وحشت و دلهره ام وصف ناپذیر است آن موجود بی رحم و خشن که بهتر است او را جن نام گذاری کنم درست پایین پای من بود و دستش به پاشنه ی پایم میرسید. حالا که به خوبی میتونستم او را ببینم سیه چرده و پیر و عبوس بود و از دیدن او بشدت ترسیدم و با صدای بلند جیغ کشیدم وبا صدای بلند جیغ کشیدم .

مادر مولی باور نمی کرد که چی می بینه، بعد چند لحظه سرشو به اطراف چرخوند و وقتی دید عروسک دلقک کنار بدن دخترش نشسته، با وحشت شروع به جیغ کشیدن کرد.

گویا این کافی نبود، ظاهراً مسافرخانه توسط یک جادوگر نیز تسخیر شده است که قبل از دستگیری و قتل، در جستجوی یک سرپناه، به آنجا رفته بود.

در نهایت، مشخص نیست که دقیقاً در هتل چه می‌گذرد. یک نیرنگ استادانه توسط مدیریت؟ پشیمانی خریدار به نیابت از مهمانان؟ یا احتمالاً، فعالیت ماوراءالطبیعه واقعی قابل رویت.

اگر هر یک از این گزارش‌ها درست باشد، پس شاید عدم تمایل هامفریس به ترک مسافرخانه، واقعاً بخش وحشتناک این داستان ارواح باشد.

کشف او و رفتار آزاردهنده‌ای که در آسانسور هتل نشان داد، به‌طور غیرقابل توضیحی پریشان‌کننده است.

Report this page